کد مطلب:164554 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

در اخبار ثواب گریستن و عزاداری بر حضرت امام حسین است
و در آن چند امر است:


امر اول: صدوق در امالی به اسناد و خود روایت كرد از حضرت رضا - علیه السلام - كه آن جناب فرمود كه هر كه:

بخاطر آورد مصائب ما را و بگرید برای آنچه بر ما وارد آمد، خواهد با ما بود در درجه ی ما بود در روز قیامت. و هر كه تذكار كند مصائب ما را پس بگرید و بگریاند، نمی گرید چشم او در روزی كه چشمها می گریند. و هر كه بنشیند در مجلسی كه زنده می شود در آن امر ما، نمی میرد دل او در روزی كه دلها بمیرند [1] .

امر دوم: در تفسیر علی بن ابراهیم از ابان بن تغلب روایت كرد كه از حضرت صادق - علیه السلام - كه فرمود:

نفس مهموم [2] برای مظلومی ما، تسبیح است. و مهموم بودنش برای ما عبادت است و كتمان سر ما جهاد در راه خدا است. پس از آن حضرت صادق فرمود كه واجب است كه این حدیث به آب طلا نوشته شود [3] .

امر سوم: در كتاب كامل الزیارة از ابن خارجه مروی است كه:

در خدمت حضرت صادق - علیه السلام - نشسته بودم، پس ذكر كردیم حسین بن علی [را]. پس حضرت صادق گریست و ما گریستیم. پس از آن سر خود را بلند كرد و فرمود كه حسین بن علی - علیه السلام - كه من كشته شده ی گریه ام ذكر نمی كند مرا مؤمنی مگر این كه گریه می كند. [4] . امر چهارم: شیخ مفید به اسناد خود روایت كرد كه از احمد بن یحیی اودی به اسنادش از حسین كه فرمود:


هیچ بنده ای نیست كه یك قطره از چشم او آید در ما، یا یك گریه در ما كند، مگر خداوند عالم او را ساكن كند در بهشت حقبی. و «حقب» كنایه از دوام است، زیرا كه حقبه به كسر، مدتی است كه تعیینی نداشته باشد. احمد بن یحیی اودی گوید كه من حسین بن علی را در خواب دیدم، گفتم كه چنین خبری از شما به من رسیده است. آن جناب فرمود: بلی. گفتم: اسناد در میان من و تو ساقط شده است. [5] .

امر پنجم: در امالی مفید از حسین بن محمد نحوی به اسنادش روایت كرده از محمد بن مسلم كه گفت:

شنیدم كه حضرت صادق - علیه السلام - فرمود كه حسین بن علی در نزد پروردگارش می باشد. نظر می كند به لشكرگاه خود و هر كه در آنجا شهید شد با او و نظر می كند به سوی زوارش. و او شناساتر است به ایشان، و به اسماء ایشان، و اسماء پدران ایشان. و درجات ایشان، و منزلت ایشان در نزد خدای - عزوجل - از یكی از شما به فرزند خود. و او می بیند كسی را بر او می گرید، پس برای او استغفار می كند و سؤال می كند پدران خود را كه برای او استغفار كنند. و می گوید كه اگر می دانست زیارت كننده ی من آنچه را كه خدا برای او مهیا كرده، هر آینه خوشحالی او بیشتر از جزع او می بود و به درستی كه زیارت كننده ی آن جناب برمی گردد و حال این كه بر او گناهی نیست. [6] .

امر ششم: در كامل الزیارة از حضرت صادق - علیه السلام - روایت كرده كه آن جناب به فضیل فرمود كه:

می نشینید و حدیث می كنید؟ گفت: بلی، فدای تو شوم. آن جناب فرمود كه: آن مجالس را من دوست دارم. پس زنده كنید امر ما را، ای فضیل. پس خدا


رحمت كند هر كه را زنده كرد امر ما را، ای فضیل. هر كه ذكر كند ما را یا ذكر شویم ما در نزد او پس بیرون بیاید از چشم او به قدر پر مگس، خداوند عالم می بخشد گناهان او را اگر چه بیشتر از كف دریا باشد. [7] .

امر هفتم: صدوق در امالی به اسناد خود از ابی عماره ی منشد روایت داشته كه: حضرت صادق - علیه السلام - به من فرمود كه انشاد كن برای من در حسین بن علی. پس من شروع كردم به انشاد شعر. پس گریست. پس از آن من انشاد می كردم و او می گریست. پس قسم به خدا كه همیشه بودم كه انشاد می كردم و او گریه می كرد تا شنیدم صدای گریه را از خانه. پس فرمود: ای اباعماره! هر كه انشاد كند در حسین بن علی، پس بگریاند پنجاه نفر را پس برای او است بهشت. و هر كه انشاد كند در حسین، پس بگریاند سی نفر را، پس برای اوست بهشت. و هر كه انشاد كند در حسین شعری را، پس بگریاند بیست نفر را، پس برای اوست بهشت. و هر كه انشاد كند شعری را پس بگریاند، ده نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه انشاد كند شعری را پس بگریاند یك نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه انشاد كند شعری را در حسین پس بگرید پس برای او است بهشت. و هر كه انشاد كند شعری را، پس خود را شبیه بگریه كنند نماید پس برای او است بهشت

[8] .

امر هشتم: در رجال كشی به اسناد خود از زید شحام روایت داشته كه گفت:

ما در خدمت حضرت صادق - علیه السلام - نشسته بودیم، و ما جماعتی از كوفیین بودیم. پس داخل شد جعفر بن عفان بر حضرت صادق - علیه السلام - پس آن حضرت او را نزدیك خود جا داد. پس از آن فرمود: ای اباجعفر! عرض كرد: لبیك! خدا مرا به فدای تو گرداند! گفت: به من رسیده است كه تو


در [باره ی] حسین شعر می گویی و نیكو می گویی؟ پس گفت: بلی، خدا مرا فدای تو كند. فرمود بگو. پس من خواندم پس گریست و هر كه در دور او نشسسته بود گریست، تا این كه اشكها بر روی مبارك و ریش مبارك او جاری شد. پس از آن فرمود: ای جعفر! قسم به خدا هر آینه حاضر شدند ملائكه ی مقربین خدا در این جا، كه می شنیدند كلام تو را در [باره ی] حسین. و هر آینه ملائكه گریه كردند چنانكه ما گریستیم و آنها بیشترگ ریستند، و هر آینه به تحقیق كه واجب ساخته است خدای تعالی ای جعفر در همین ساعت برای تو بهشت را به تمامها و بخشید برای تو. پس فرمود: ای جعفر! آیا نمی خواهی زیاد كنم برای تو؟ عرض كرد: بلی، ای آقای من. فرمود: هیچ كس نیست كه در حسین شعری بگوید پس بگرید و بگریاند به آن، مگر اینكه واجب می كند برای او بهشت را و می آمرزد او را. [9] .

امر نهم: صدوق در امالی به اسناد خود از حضرت رضا روایت داشت كه:

آن جناب فرمود كه محرم ماهی بود كه اهل جاهلیت حرام می دانستند جنگ را در آن ماه. پس حلال دانسته شد خونهای ما در آن؛ و هتك شد حرمت ما در آن؛ و اسیر گردیده شد ذراری ما در آن و زنان ما و آتش افروخته شد به خیمه های ما؛ و غارت شد آن چه در آن خیام بود از متاع ما؛ در مراعات شد [نشد] برای پیغمبر حرمتی در امر ما؛ به درستی كه روز حسین به زخم آورد پلكهای چشمهای ما را، و به سیلان آورد اشك های ما را و ذلیل كرد عزیز ما را در زمین كربلا، و به ما میراث داد كرب و بلاء را تا روز انقضاء دنیا. پس بر مثل حسین بایست بگریند گریه كنندگان. پس به درستی كه گریه بر او می ریزد گناهان بزرگ را. پس از آن فرمود كه بود پدرم در زمانی كه داخل می شد شهر محرم دیده نمی شد خنده كننده و حزن غالب بر او می شد، تا این كه


می گذشت از محرم ده روز. پس چون روز دهم می شد آن روز روز مصیبت و حزن و گریه ی او بود و می گفت همین روزی است كه حسین در او كشته شد. [10] .

امر دهم: صدوق در امالی فرموده به اسناد خود كه:

حضرت رضا فرمودند كه هر كه ترك كند سعی را در حوایج خود در روز عاشورا، خداوند تعالی برمی آورد حوایج دنیا و آخرت او را. و هر كه روز عاشورا را روز مصیبت و حزن و بكاء قرار دهد خدای تعالی می گرداند روز قیامت را روز فرح و سرور او و روشن می شود به ما در بهشت چشم او و هر كه روز عاشورا روز بركت بنامد و ذخیره كند در آن روز برای منزل خود چیزی را، مبارك نخواهد بود در آنچه ذخیره كرده و محشور می شود در روز قیامت با یزید و عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد - لعنهم الله - به سوی اسفل درك، از نار [11] .

امر یازدهم: در كامل الزیارة به اسناد خود از حضرت صادق - علیه السلام - روایت كرده كه:

فرمود هر كه ما ذكر شویم در نزد او، پس اشك از چشمش بیاید حرام می كند خدای تعالی روی او را بر آتش. [12] .

امر دوازدهم: صدوق در عیون اخبار و امالی به اسناد خود از ریان بن شبیب روایت داشته كه:

در روزاول محرم بر حضرت رضا [علیه السلام] داخل شدم. پس به من


فرمود: ای پسر شبیب! آیا روزه داری؟ عرض كردم: نه. پس فرمود: این آن روزی است كه دعا كرد در آن روز زكریا پروردگار - عزوجل - را؛ پس گفت: پروردگارا! ببخش به من از نزد خود ذریه ی طیبه به درستی كه تو شنونده ی دعائی. پس خدا اجابت كرد برای او و امر كرد ملائكه را. پس ندا كردند زكریا را، و حال این كه او در محراب عبادت خود قائم بود كه خدا بشارت می دهد تو را به یحیی. پس هر كه روزه بگیرد آن روز را، پس از آن دعا كند خدای - عزوجل - را، اجابت می كند برای او، چنان كه اجابت كرد برای زكریا. پس از آن فرمود: ای پسر شبیب! به درستی كه محرم همانی ماهی بود كه اهل جاهلیت در زمان گذشته حرام می داشتند ظلم و جنگ را در آن ماه برای احترام آن. پس نشناختند این امت حرمت این ماه را و نه حرمت پیغمبر خود را؛ هر آینه كشتند در این ماه ذریه ی پیغمبر را و اسیر كردند زنان او را و غارت كردند متاع او را. پس خدا ایشان را نیامرزد، هرگز، ای پسر شبیب. اگر گریه كننده ای بر چیزی، پس گریه كن برای حسین بن علی بن ابی طالب؛ كه ذبح كردند او را همچنان كه ذبح می كنند قوچ را. و كشته شد با او از اهل بیت او هیجده مرد كه برای ایشان در زمین شبیهی نبود. و هر آینه گریست هفت آسمان و زمینها برای قتل او و هر آینه به تحقیق نازل شد به سوی زمین چهار هزار ملك برای آن كه او را یاری كنند پس یافتند او را و حال این كه كشته شده بود. پس ایشان در نزد قبر او می باشند ژولیده مو، غبارآلوده تا روزی كه قائم قیام نماید. پس، از انصار قائم می شوند و شعار ایشان این است: یا لثارات الحسین. ای پسر شبیب! هر آینه خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش، این كه چون كشته شد جدم حسین، آسمان خون و خاك سرخ بارید. ای پسر شبیب! اگر گریستی بر حسین تا این كه اشك چشمهای تو بر روی تو جاری شود می آمرزد خدا برای تو هر گناهی كه آن را كردی، چه از گناهان كوچك باشد یا بزرگ، كم باشد یا بسیار. ای پسر شبیب! اگر خوش آید تو را كه ملاقات كنی خدای - عزوجل - را و گناهی بر تو نباشد پس زیارت كن حسین را. ای پسر شبیب! اگر دوست داری كه ساكن


شوی، غرف بنا شده ی در بهشت را با پیغمبر، پس لعنت كن كشندگان حسین را. ای پسر شبیب! اگر خوشت می آید كه برای تو باشد از ثواب مثل آنان كه با حسین شهید شده اند، پس هر وقتی كه حسین را به خاطر آوردی بگو: یا لیتنی كنت معهم فافوز فوزا عظیما. ای كاش، من با ایشان بودم، پس رستگار می شدم رستگاری بزرگ را! ای پسر شبیب! اگر می خواهی با ما در درجات بلند بهشت باشی، پس محزون شو برای حزن ما و خوشحال باش برای خوشحالی ما، و بر تو باد به ولایت ما. پس اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد خدای تعالی او را به آن سنگ محشور می كند در قیامت. [13] .

امر سیزدهم: صدوق در كتاب خصال در حدیث اربعمائة كه حضرت امیرالمؤمنین، در یك مجلس اصحابش را چهارصد حدیث فرمود: ذكر كرده كه:

امیرالمؤمنین [علیه السلام] فرمود كه خدای - تبارك و تعالی - مشرف شد به سوی ارض. پس اختیار كرد ما را و اختیار فرمود برای ما شیعه و گروهی كه یاری می كنند ما را و خوشحال می شوند برای خوشحالی ما و محزون می شوند برای حزن ما و بذل می كنند اموال خودشان و نفسهای خودشان را در ما. ایشان از ما می باشند و به سوی ما خواهند بود. [14] .

امر چهاردهم: علامه ی مجلسی در كتاب بحار از امالی ابن ادریس به اسناد او روایت داشته از ابن عباس كه:

علی به پیغمبر عرض كرد كه ای پیغمبر به درستی كه تو دوست داری عقیل را؟ پیغمبر فرمود: بلی، قسم به خدا كه من دوست دارم او را به دو دوستی. یكی برای دوستی او و یكی برای دوست داشتن ابوطالب او را، و به درستی كه پسرش هر آینه كشته می شود در دوستی پسر تو. پس می گرید بر او چشم


مؤمنین و صلوات می فرستد بر او ملائكه ی مقربین درگاه خدا. پس از آن گریست پیغمبر تا این كه جاری شد اشكهای او بر سینه ی او، پس از آن فرمود كه به سوی خدا شكایت می كنم آن چه كه ملاقات می كنند عترت من بعد از من. [15] .

امر پانزدهم: علامه ی مجلسی از ابن طاووس روایت داشته كه او فرموده كه:

روایت شده است از آل پیغمبركه هر كه بگرید و بگریاند در ما صد نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه بگرید و بگریاند پنجاه نفر را، پس برای او است بهشت؛ و هر كه بگرید و بگریاند سی نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه بگرید و بگریاند بیست نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه بگرید و بگریاند ده نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه بگرید و بگریاند یك نفر را، پس برای او است بهشت. و هر كه خود را شبیه به گریه كننده بدارد، پس برای او است بهشت. [16] .

امر شانزدهم: در كامل الزیارة ابن قولویه به اسناد خود روایت نمود از مسمع كردین كه حضرت صادق [علیه السلام] به من فرمود كه:

تو از اهل عراقی؟ آیا به زیارت قبر حسین می روی؟ عرض كردم: نه، من مردی مشهورم از اهل بصره، و در نزد ما كسی است كه متابعت خواهش خلیفه می كند، و دشمنان ما بسیارند از اهل قبایل از ناصبان و غیر ایشان و ایمن نیستم از ایشان كه حال مرا در نزد اولاد سلیمان بگویند و از ایشان ضررها به من رسد. آن جناب فرمود: پس آیا به خاطر نمی آوری آنچه كه به حسین شد؟ عرض كردم: بلی. فرمود: پس جزع بر او می كنی؟ گفتم: بلی، قسم به خدا و گریه می كنم برای آن تا این كه می بینند اهل من اثر آن را بر من. پس امتناع می كنم از خوردن طعام تا اینكه ظاهر می شود بر روی من. آن جناب فرمود: خدا رحمت


كند اشك تو را. آگاه باش به درستی كه تو از آنانی می باشی كه شمرده می شوند در اهل جزع بر ما و آن كسانی كه شاد می شوند به جهت شادی ما و محزون می شوند برای حزن ما و می ترسند برای ترس ما و ایمن می شوند در زمانی كه ما ایمن شدیم. آگاه باش، به درستی كه تو زود است كه می بینی در نزد مردن تو و حاضر شدن پدران من برای تو، و وصیت ایشان ملك الموت را به تو و آنچه القاء می كنند تو را به او از مژدگانی آنچه را كه روشن شود به آن چشم تو پیش از مادر مهربان بر فرزندش. مسمع گفت كه آن جناب گریست و من نیز گریستم. پس فرمود: حمد خدای را كه تفضیل داد ما را بر خلق خود به رحمت و تخصیص داد ما اهل بیت را به رحمت؛ ای مسمع!به درستی كه زمین و آسمان هر آینه گریه می كند از زمانی كه كشته شد امیرالمؤمنین برای رحم بر ما، و آنچه گریه كردند برای ما از ملائكه، بیشتر است و ساكن نشد اشكهای ملائكه، از زمانی كه ما كشته شدیم و گریه نكرد هیچ كس از روی رحمت بر ما و برای آنچه ما ملاقات نمودیم، مگر خدا او را رحمت می كند پیش از این كه اشك از چشم او به در آید. پس چون روان شود اشكهای او بر روی او پس اگر قطره ای از اشكهای او در جهنم ریخته شود هر آینه ساكن می كند گرمی جهنم را تا این كه یافت نشود برای جهنم حرارتی و به درستی كه آن كه دلش به درد آید برای ما، هر آینه خوشحال می شود در روزی كه ما را ببیند در نزد مردنش؛ خوشحالی كه همیشه آن خوشحالی در دل او باشد تا وارد شود بر ما در حوض. و به درستی كه كوثر هر آینه خوشحال می شود به دوست ما در زمانی كه وارد شود بر او تا به حدی كه كوثر می چشاند محب ما را از اقسام طعام آنچه كه نمی خواهد از سر او برود و جدا شود. ای مسمع! هر كه بیاشامد از كوثر شربتی، هرگز بعد از آن تشنه نمی شود و هرگز به مشقت نمی افتد، و آن آب، در سردی كافور است و بوی مشك و مزه ی زنجبیل، شیرین تر از عسل است و نرمتر از كره است و صاف تر از اشك است و بوی آن خوش تر است از عنبر. بیرون می آید از


تسنیم [17] و آن آبی است در بهشت كه از بالای غرفه ها جاری می شود و مرور می كند به نهرهای بهشت بر ریگهای در و یاقوت در او است. از كاسه بیشتر از ستارگان آسمان یافته می شود. بوی آن از مقدار مسافت هزار سال قدح و كاسه ی آن از طلا و نقره و الوان جواهر است كه می وزد در روی آشامنده هر بوی خوشی را، تا این كه می گوید آن آشامنده از آن كاشكی من همین جا گذاشته می شدم. طلب نمی كنم به این بدلی را و نه نقل شدن از اینجا را. آگاه باش! به درستی كه تو ای كردین از كسانی می باشی كه از آن سیراب می شوی. و نیست هیچ چشمی كه گریه كند بر ما، مگر این كه شاد می شود به نظر به سوی كوثر و می آشاماند آن چشم آن كوثر هر كه ما را دوست دارد، و به درستی كه آشامنده ی از آن هر آینه داده می شود از لذت و طعم و شهوت برای او بیش از آنچه داده می شود او كسی را كه پست تر است از او در محبت ما. و به درستی كه بر كوثر، امیرالمؤمنین است و در دست او عصائی است از عوسج كه می راند به آن دشمنان ما را، پس می گوید مردی از ایشان كه من شهادتین را می گویم. پس می گوید امیرالمؤمنین، كه برو به سوی امام تو فلان پس سؤال كن او را كه برای تو شفاعت كند. پس آن مرد می گوید كه امام من كه تو می گویی از من بیزاری جسته است. پس می گوید: برگرد به سوی پشت سر تو، پس بگو مران كسی را كه دوست داشتی و مقدم می داشتی بر خلق. پس سؤال كن او را كه در نزد تو بهترین خلق بود، اینكه شفاعت كند برای تو. پس به درستی كه بهترین خلق سزاوار است كه رد نكند هر كه را او شفیع گرفته است. پس آن مرد می گوید كه من از تشنگی هلاك می شوم. پس می گوید كه خدا تشنگی تو را زیاد كند. عرض كردم كه فدای تو شوم چگونه قدرت دارد كه آن مرد نزدیك به حوض كوثر آید و حال این كه غیر او قادر نیست؟! فرمود: برای این كه او ورع [18] می داشت از چیزهای قبیح، و خود را باز می داشت از دشنام


دادن بر ما و در زمانی كه ما ذكر می شدیم و ترك می كرد چیزهائی را كه جرأت می كرد بر آن، غیر او و نبود این برای دوستی ما و نه به جهت خواهش او برای ما، و لیكن این برای شدت اجتهاد او بود در عبادتش و تدین او. و به جهت آنچه مشغول كرده بود نفس خود را به آن از ذكر مردم. پس اما قلب او منافق بود و دین او نصب بود و متابعت اهل نصب می نمود و ولایت گذشتگان را داشت و آن دو نفر را بر همه مقدم می داشت. [19] . امر هیفدهم: علامه ی مجلسی - اعلی الله مقامه - در كتاب بحار فرموده كه:

دیدم در بعضی از تألیفات بعضی از ثقات معاصرین، كه روایت شد این كه چون خبر داد پیغمبر دخترش فاطمه را به قتل ولدش حسین و آن چه بر او وارد می شد از محنتها، گریست فاطمه گریستن شدیدی. و گفت: ای پدر! در چه زمان این امر واقع می شود؟ آن جناب فرمود: در زمانی كه خالی باشد از من و از تو و از علی. پس گریه ی فاطمه سخت شد و گفت: ای پدر! پس كه بر حسین گریه می كند و كه ملازم می شود به اقامه ی عزاء حسین؟ پس پیغمبر فرمود كه ای فاطمه! زنان امت من می گریند بر زنان اهل بیت من و مردان ایشان گریه می كنند بر مردان اهل بیت من و تازه می كنند عزا را صنفی بعد از صنفی در هر سال، پس چون روز قیامت می شود تو برای زنان شفاعت می كنی و من از برای مردان. و هر كه بگرید از ایشان بر مصیبت حسین دست او را می گیرم و او را داخل بهشت می كنیم. ای فاطمه! هر چشمی در قیامت گریه كننده است، مگر چشمی كه بگرید بر مصیبت حسین، پس به درستی كه آن چشم خندان است بشارت داده می شود به نعمتهای بهشت [20] .

امر هیجدهم: در كامل الزیاره به اسناد خود از زراره روایت كرده كه:


حضرت صادق - علیه السلام - فرمود كه ای زراره! به درستی كه آسمان گریه كرد بر حسین چهل صباح به خون؛ و به درستی كه زمین گریست چهل صباح به سیاهی؛ و به درستی كه آفتاب گریه كرد چهل صباح به كسوف و سرخی؛ و به درستی كه كوهها پاره شدند و پراكنده شدند؛ و به درستی كه دریاها آب آنها جاری شد؛ و به درستی كه ملائكه چهل صباح بر حسین گریستند و خضاب نكرد از ما زنی و روغن بر بدن نمالید و سرمه نكشید و شانه نزد تا این كه به نزد ما آوردند سر عبیدالله بن زیاد را - لعنه الله. و همیشه بعد از آن در گریه بودیم و بود جد من در زمانی كه ذكر می كرد حسین را گریه می كرد تا این كه چشمهای [اشكهای] او ریش مباركش را تر می كرد و تا این كه می گریست برای گریستن او هر كه او را می دید برای رحمت بر او، و به درستی كه ملائكه كه در نزد قبر او می باشند هر آینه می گریند پس می گرید برای گریستن ایشان هر كه در هوا است و در آسمان است از ملائكه. و هر آینه به تحقیق بیرون رفت نفس او - صلی الله علیه و آله - پس ناله كرد جهنم ناله كردنی كه نزدیك بود زمین شق شود برای صدای او و هر آینه به تحقیق كه بیرون رفت نفس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه - لعنهم الله - پس جهنم نعره كشید نعره كشیدنی اگر نه آن بود كه خدای تعالی حبس كرد جهنم را به خزینه دارانش هر آینه می سوزاند در همان ساعت هر كه را كه بر پشت زمین بود، و اگر اذن داده شود برای جهنم هیچ چیز باقی نمی ماند مگر این كه او را فرو می برد و این قدر است كه جهنم امر گردیده شده است و بند بر او نهاده شده است، و هر آینه سركشی كرد جهنم بر خازنان چند دفعه تا این كه جبرئیل به نزد او آمد و پر خود را بر آن زد پس ساكن شد؛ و به درستی كه جهنم هر آینه بر حسین گریه و ندبه می كند و هر آینه زبانه می كشد آتش آن بر قاتل حسین و اگر نبود آن كس از حجتهای خدا بر زمین هر آینه خراب می كرد زمین را و سرنگون می كرد آنچه را كه بر زمین است، و زیاد نمی شود زلزله مگر در نزد نزدیك شدن قیامت و نیست چشمی دوست تر به


سوی خداوند اشكی از چشمی كه بر حسین بگرید و از اشكی كه برای حسین باشد و هیچ كس نیست كه گریه كند حسین را مگر این كه صله كرده است فاطمه را و یاری كرده است فاطمه را بر حسین و صله كرده است پیغمبر خدا را و اداء كرده است حق ما را و نیست هیچ بنده [ای] كه محشور شود مگر این كه دو چشم او گریه كننده است مگر گریه كنندگان بر جدم كه آنها محشور می شوند و چشمهای ایشان روشن و مژده به آنها داده می شود و خوشحالی بر روی ایشان است. و خلق در فزع باشند و گریه كنندگان بر حسین ایمن می باشند و خلق عرض می شوند بر صحرای محشر و ایشان هم حدیث و هم صحبت با حسین باشند در زیر عرش كه نمی ترسند بدی حساب را به ایشان گفته می شود كه داخل بهشت شوید ایشان امتناع می نمایند و اختیار می كنند مجلس حسین را و حدیث حسین را؛ و به درستی كه حورالعین هر آینه می فرستند به سوی ایشان كه ما مشتاق شمائیم با ولدان مخلدین پس ایشان سرهای خود را بلند نمی كنند به سوی ایشان به جهت آنچه می بینند در مجلس حسین از سرور و كرامت؛ و به درستی كه دشمنان ایشان بعضی هستند كه كشیده می شوند به پیشانی ایشان به سوی آتش و بعضی هستند كه می گویند نیست برای ما شفعاء و نه صدیق خویش، و ایشان می بینند منزلت خود را و قدرت ندارند كه نزدیك شوند به سوی آن و نمی رسند به آن و به درستی كه ملائكه به نزد عزاداران حسین می آیند به پیغام از زنان ایشان و خزانه داران ایشان بر آنچه داده شدند از كرامت پس می گویند ما می آئیم - انشاء الله. پس برمی گردند ملائكه به سوی زنان ایشان به مقالات ایشان پس زیاد میشود شوق آن ازواج در زمانی كه خبر دادند ایشان را به آن كرامتها و قرب آنها از حسین، پس می گویند حمد مرا خدای را كه كفایت نمود ما را از فزع اكبر و هولهای قیامت و نجات داد ما را از آنچه كه بودیم می ترسیدیم و آورده می شوند به مركبها و بارها بر شتران خوب. پس بر آن می نشینند و ایشان در ثناء باخدا


باشند و برای خدا حمد گویانند و صلوات بر پیغمبر و آل او می فرستند تا این كه به منازل خود آیند [21] .


[1] امالي الصدوق:68.

[2] مهموم: اندوهگين، دلتنگ، حزين.

[3] الامالي للمفيد:338. الامالي للطوسي:115.

[4] كامل الزيارات:108 و 109.

[5] الأمالي للمفيد:341.

[6] الأمالي للطوسي:55.

[7] كامل الزيارات:103، قرب الاسناد:36.

[8] امالي الصدوق:121.

[9] رجال الكشي:289.

[10] امالي الصدوق:111.

[11] امالي الصدوق:112.

[12] كامل الزيارات:104.

[13] امالي الصدوق:112 و 113، عيون اخبار الرضا عليه السلام 299:1 و 300.

[14] الخصال 635:2.

[15] بحار الانوار 288  287 : 44.

[16] بحار الانوار 288:44.

[17] تسنيم: چشمه اي در بهشت.

[18] ورع: پرهيزكاري.

[19] كامل الزيارات:103 - 101.

[20] بحار الانوار 292:44 و 293.

[21] كامل الزيارات:81 و 82.